دلم خیلی گرفته ..همراه با بغض

شنبه که رفتم سر کار فهمیدیم که یکی از همکارامون دختر سه ساله اش روز جمعه فوت کرده

خیلی وحشتناکه

اون روز من نتونستم با اونایی که رفتن دیدنش برم

امروز با چند نفر دیگه از همکارام رفتم

خیلی وحشتناکه خیلی

طفلک اصلا تو حال خودش نیست

همون یه بچه رو هم داشت

خیلی الکی بچه اشو از دست داد.

جمعه بعدازظهر یکدفعه حال بچه اش بد میشه  و میبرن بیمارستان

چهار ساعت بعدش تموم میکنه

 

خدا بهش صبر بده

 

 

 

چند روز پیش سعید اومد با کامپیوتر بازی کنه

وقتی بازیش تموم شد اومد آنلاین شم دیدم نه yahoo messenger باز میشه نه internet explorer

نه دیگه هیچ کدوم از برنامهای دیگه

یکی یکی تمام برنامه های نصب شده ام رو امتحان کردم

دیدم بــــــــــــــــــــــــله همشون از کار افتادن

خلاصه که دوروز تموم هرکاری کردم تا ویندوزم  و ترمیم کنم اصلا جواب نداد

آخرش مجبور شدم تو یک درایو دیگه ویندوز نصب کنم و ویندوز قبلیم هنوز مونده

دلم نمیاد فرمتش کنم

یه بار خواستم مامان مهربونی بشم و اجازه بدم زیاد بازی کنه ها..اونم اینجوری شد

 

 

یه چیزی بگم؟ بهم نخدیدینا؟خوب!!!!!!

از دست این بلاگ اسکای دیگه قاطی کردم

آخر پیشرفت شده دیگه

نمیدونستم تایید نظرات رو اضافه کرده

تازه دوست دارم قالب قبلیشو برگردونم (که بر میگردونم)

(به بهار عزیز هم که تو نظرخواهی پرسیدی چه جوری وبلاگ و انتقال دادم؟ ایمیل یا آدرس وبلاگتو بذار تا برات توضیح بدم)

 

این بلاگاسکای هم با این تغییراتش همه چیه وبلاگمو بهم ریخته هاااااااااا

******************************************************

 

امسال سما رفته کلاس اول

حسابی کارم چند برابر شده

یه پنج شنبه ها خونه ام که اونم یا مدرسه سما باید برم یا مدرسه سعید

اولای سال تحصیلی سما تو مشق نوشتن تنبلی می کرد

منم از اون مامانا که دنبال بچه راه بیوفتن و هی التماس کنن که مشق بنویس و اگه بنویسی جایزه میدم و ..

نیستم، یک هفته طول کشید تا یاد بگیره خودش مسئول کاراشه

تاحالاش که هر دوشون مستقل شدن

 

خانوم خانوما شده کمک بهداشتیار مدرسه

با بیشتر بچه های مدرسه حتی پنجمی ها که بچه بزرگهای مدرسه ان دوسته

من خودم ابتذایی که بودم اصلا با بچه های بالاتر از خودم ارتباط بر قرار نمیکردم

 

******************************************************

 

تاحالا با خدا شرط گذاشتی ببینی اگر دوستت داره یه چیزی رو بهت نشون بده؟

تا حالا بهش قول دادی که خدا جونم اگر اینجوری بشه قول میدم که دیگه اون کارو نکنم؟

 

   خوب من یکی که تاحالبیشتر از  100000بار به خدا قول دادم که این کارو نکنم و اون کارو نکنم ولی خوب بازم تکرار کردم

 

ولی همین چند روز پیش از خدا خواستم که خدا جون اگه واقعا منو بخشیدی همین الان همچین اتفاقی بیوفته

باورم نمیشد حرفم تموم نشده همون اتفاق که به نظرم انجام نشدنی بود ،افتاد

 

فقط بگم خدا جونم شرمنده اتم بد جــــــــــــــــــــــــــــــور

 

 

 

من از تو بهترم،چون...

وقتی چیزی رو که می خوام و نمی تونم بدستش بیارم...

به خودم می گم،حتما یه چیز بهتر قراره نصیبم بشه

و اصلا غصه نمی خورم...

و اینقدر منتظر می مونم تایه  چیزجدید بیاد سراغم و اگه نیاد،دقیقا این پیام رو

 دریافت می کنم"باید خودم برم سراغش..."