دیروز عروسی بهترین دوستم بود

بهترین که میگم واقعا همینطوره

خیلی خوبه که ادم کسی رو داشته باشه تا هر وقت که لازمش داره،هر وقت که دلتنگه،هر وقت که

براش مشکلی پیش اومده و نمیتونه به کسی بگه.........اونوقت بتونه به اون دوست بگه

 

از وقتی که نامزد شد تا حالا سعی کردم تو وقتهای دلتنگیم کمتر مزاحمش بشم

خوب هر چی باشه حالا دیگه وقتش برای کس دیگه ایه

 حالا هم که به سلامتی رفت سر خونه و زندگیش

وقتی دیروز تو لباس قشنگ عروسیش دیدمش یه لحظه بغض کردم

 از خدا بهترین زندگی رو براش ارزو میکنم

اونقدر خوبه که لایقه هر چی خوبیه تو دنیاست

 

.....

دیروز تو عروسی کلی فیلم با امیر محمد و سما داشتیم

امیر محمد که از جای داماد بلند نمیشد و داماد هم با خنده میگفت خیلی زرنگیا عروس حاضر و اماده گیر اوردی

 

سما هم که مثل همه دختر بچه ها عاشق عروس و لباس عروسه به مریم(عروس)میگفت:خاله اصلا فکر میکردی یه روزی عروسی کنی ؟خوش به حالت که عروس شدی!!!!

.......

چه قدر مزه میده که آدم موهای دخترشو بپیچه و خوشگلش کنه ها

دیروز برای اولین بار قبل اینکه بریم عروسی موهای سما رو براش پیچیدم خیلی ناز شده بود

..................
دیروز تولد سعید هم بود

زمان خیلی سریعتر از اونکه بتونی بهش برسی میگذره ،10سال گذشت و پسر گلم حالا برای خودش مردی شده، خیلی آقا و فهمیده است.تمام تلاش من و پدرش اینه که هم سعید و هم سما هم امیر محمد تو زندگیشون موفقتر از ما باشند.