به سرم زده تا یک خونه تکونی حسابی بکنم.هر وقت سری به وسائل قدیمی که گوشه انباری یا تو چمدون موندن میزنم کلی خاطره برام زنده میشه

لباسهای نوزادی بچه ها ...
کتابهایی که برای سعید وقتی سه سالش بود گرفته بودم
چه قدر کتاب قصه و شعر و نقاشی......

یه زمانی چه قدر ذوق داشتم
برای سعید خیلی لباس بافته بودم
چهقدر کتابهای بافتنی مخصوص بچه ها میخریدم
وای خدا جون زمان چه قدر تند میگذره
انگار همین دیروز بود که خودم یه بچه کوچیک بودم