تا حالا شده احساس کنی تا چند لحظه دیگه عمرت تموم میشه؟
یه بار شش سال پیش چنین حسی بهم دست داد
برادرم و همسرم و پسرم که اون موقع سه سالش بود مشغول بازی با هم بودن
یه دفعه حس کردم که از جمع جدا شدم
با اینکه کنار اونها نشسته بودم ولی انگار از سقف اتاق داشتم پایینو نگاه میکردم
اونها هم حواسشون به من نبود
این حالتم حدوود نیم ساعت طول کشید ولی تو تموم اون لحظات ترس عجیبی تو دلم بود
بعد یک دفعه به خودم اومدم
اصلا گذر زمان رو حس نکرده بودم
دیشب بازم همون حس به سراغم اومد
ساعت یک و نیم نصفه شب بود
از خواب پریدم
همه خواب بودن
احساس بدی نداشتم ولی مثل همون حس چند سال پیش یاد مرگ بودم
فکر کردم که ممکنه الان تموم کنم
ولی این بار ترسی تو دلم نبود
زمان زیادی طول نکشید تا به حال عادی برگردم
ولی حس جدا شدن روح از بدن حس خاصیه
|