چند روزی بود که سعید حسابی مشکل ساز شده بود.

خیلی بچه عاقلیه و همه میگن رفتارش تو مدرسه و تو جمع فامیل و آشنا خیلی مردونه اس

ولی خوب با همه اینا یه بچه 11 ساله اس

چند روزی بود که متوجه شدم چیزی رو ازم پنهان میکنه!

و اون هم پول برداشتن و خرج کردن بی اجازه بود

 

اونم چه خرج کردنی!همه رو تو مدرسه خوراکی میخریده و با دوستاش میخورده

 

چند بار ازش پرسیده بودم ولی انکار کرده بود تا اینکه بالاخره سر بزنگاه مچشو گرفتم

 

برخورد با یه پسر بچه تو همچین موقعیتی خیلی سخته

 

اونروز تنبیه اش کردم و گفتم دیگه حق مدرسه رفتن و کلاس زبان و ورزش رفتن رو نداره

 

اینقدر عصبانی بودم که حسابی هم دعواش کردم هم تنبیه

 

باهاش قهرهم  کردم .

اون دست به دامن بابا و مامانم شد و قول داد کارش تکرار نشه

مدرسه اشون هم رفتم و فهمیدم با پسری که وجهه خوبی تو مدرسه نداره دوست شده

معلمش گفت باهاش صحبت میکنه تا دیگه با اون پسر ارتباط نداشته باشه

 

از قدیم میگن بچه هر چی بزرگتر بشه دردسرش هم زیاد میشه

ولی آدم تا خودش تجربه نکنه باورش نمیشه

درست رفتار کردن تو هر موقعیت خیلی سخته