غرور

اینقدر کارم زیاد شده که روزهای هفته و کم میارم

خونه که میرسم تازه مامان بودن و خونه داری شروع میشه..خونه تمیز کردن ..غذا پختن..رسیدگی به درسای بچه ها....

امیرمحمد برخلاف سعید و سما تو مشق نوشتن خیلی وابسته به من شده(البته من خوشم نمیاد)دارم تلاش میکنم از سرش بیوفته

دیروز اولین دیکته عمرش و نوشت

بیست هم شد(البته کلاس اولیها بیشترشون اولین دیکته و بیست میشن)

Gh 1386/08/30 ساعت 04:49 ب.ظ

نظرات 7 + ارسال نظر

صبحی و نوید 1386/08/30 ساعت 05:49 ب.ظ http://tanhayetanha1366.blogfa.com

سلام
چه مامان قشنگی هستی
پیش ما هم بیا ........

نازنین 1386/09/01 ساعت 11:01 ق.ظ http://nazaninjoon68.blogfa.com/

سلام

خوشحالم که دوباره مطلب گذاشتین

. 1386/09/01 ساعت 08:51 ب.ظ http://rang-va-rang.blogspot.com/

آخی... خسته نباشی! خیلی سخته، می تونم تصور کنم! هم کار بیرون و هم خونه! خدا قوت :)

نازنین 1386/09/20 ساعت 09:08 ب.ظ http://nazaninjoon68.blogfa.com/

سلام

خوب هستین؟

ببخشید اگر سر نمی زنم

بعد از یک ماه به روز کردم

یه داستان کوتاه + آهنگ جدید وبلاگم

خوشحال میشم سر بزنین.

ج.ش. 1386/09/29 ساعت 11:46 ق.ظ

غزلواره شب یلدا

نه باران می بارد
نه برف
آسمان
فقط می بارد
چیزی میان برف و باران
یا شاید
ذرات کوچکی
میان آسمان و زمین
و کسی
مثل من میان آسمان و زمین دوباره
در جست وجوی کلام دوباره ای است
در شب یلدا
در تدارک یافتن واژگانی دیگر برای دوست داشتن
برای رهائی از تکرار
***
از شب یلدا
خیلی گذشته است
نه نام شاعران خالق شعر مثلث یادم مانده
نه پلاک خانه ای که قطعنامه ای در آنجا صادر شد
فقط می دانم
چیزی میان آسمان و زمین می بارد
بارشی ریز ریز ریز
در تردید
که برف بشود
یا باران
یا هیچ کدام
30/9/79
سلام

شب یلدا و اعیاد غدیر و قربان بر شما مبارک

هادی 1386/10/14 ساعت 11:00 ق.ظ http://hadi63.persianblog.ir

سلام ...
خوبید ؟ ... به سلامتی امیر محمد هم کلاس اولی شد ... از خوندن کلاس اولیا خیلی خوشم میآد ... مخصوصا وقتی کتابی چیزی میخونی میآن میگن فلان حرف روپیدا کن (مثلا ب آخر یا غیر آخر رو پیدا کن ) و از این حرفا ... سعی می کنن بفهمونن آره منم بلدم .. موفق باشی ... زندگی در گذر است و خاطره ها ماندنی