وقتی بچه بودم و تو کتابا می خوندم که مثلا یکی بعد یک عمر عبادت چه طور همه چیز رو از دست میده و دم مرگش بی ایمان ازد نیا میره،پیش خودم میگفتم مگه میشه آخه؟

مگه آدم دیوونه اس که اونهمه عبادت رو با یک گناه از دست بده

اما حالا..........

دیگه موندم چی درسته چی غلط

کدوم کار گناهه و کدوم نیست؟

اصلا گناه چیه؟

 

خیلی بده همه تورو یه آدم خیلی خوب بدونن  و همه جا ازت تعریف کنن تورو در حد یک فرشته بدونن

اما فقط خودت و خدای خودت میدونید که تو دلت چی میگذره

 

خیلی بده که هر همه تورو یه آدم خیلی موفق تو همه چی بدونن ،براشون الگو ی یک زن موفق تو کار و خونه و بچه داری و تحصیل و .. بدونن اما فقط خودت میدونی که از تو داری داغون میشی

داری کم کم خورد میشی و هیچ کس صداشو نمیشنوه

 

ای خدا کلی حرف دارم باهات

آخه چرا؟

اگه داری منو امتحان می کنی از اولش گفتم من آدمش نیستم

از حالا بگم من تو امتحانات رد میشم پس لطفا دیگه منو امتحان نکن!

 

من هی رو خودم کار میکنم و تا یکم که تونستم با خودم کنار بیام  دوباره همه چی از اول تکرار میشه

 

اینهمه تغییر رو هیچوقت فکرشو هم نمیکردم

یعنی واقعا خودمم!!!!!!

 

یک زمانی اونقدر به خودم مطمئن بودم که حد نداشت

 

دیگه هر قولی به خودم و خودت میدم تا فرداش هم دوام نداره

 

روحم داغون شده

 

همه عاشق خنده و انرژی و تلاش من هستند ولی خودم روز به روز بیشتر از خودم بدم میاد

انگار شدم یک آدم چند شخصیتی که در هر لحظه با مهارت یکجور نقش بازی میکنه

  

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام..
غرور......!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد